در دل شب وقتی چشمانم را میبندم تصویر چین و چروکهای زیر چشمانم بر پردهی ذهنم نقش میبندد مانند سایههای کمرنگی که بر شادابی چهرهام سایه افکنده است. این خطوط نازک داستان سالهای بیخوابی خندهها و گریههایی را روایت میکنند که بر صورت جوانیام حک شدهاند. اما امروز تصمیم گرفتهام داستان متفاوتی را بنویسم داستانی […]