
دلم میخواست میتونستم یه لحظه زمان رو متوقف کنم. نه اینکه ازش فرار کنم نه. فقط یه فرصت میخواستم یه فرصت برای اینکه با دقت بیشتری به انعکاس چهرهام توی آینه نگاه کنم. یه نگاه طولانی بدون عجله بدون اینکه نگران قرار بعدی باشم. راستش رو بخواین چند وقتیه یه چیزایی داره اذیتم میکنه. یه خطوط ریز یه سایههای کوچیک یه حس خستگی که انگار هیچ وقت از بین نمیره.
شاید فکر کنید دارم خیلی سخت میگیرم. شاید بگید اینا همش بخشی از طبیعته بخشی از بزرگ شدنه. و خب حق با شماست. میدونم که نمیشه جلوی گذر زمان رو گرفت. میدونم که هر سالی که میگذره یه چیزی به چهرهمون اضافه میکنه یه تجربهای یه خاطرهای. اما این دلیل نمیشه که دست روی دست بذارم و تماشا کنم.
من یه دختر جوونم پر از انرژی و آرزو. دلم میخواد با تمام وجودم از این زندگی لذت ببرم. دلم میخواد وقتی به آینه نگاه میکنم یه چهره شاداب و پرطراوت ببینم. نه یه چهره خسته و پژمرده.
شاید این یه جور وسواس باشه یه جور کمالگرایی. اما من اسمش رو میذارم اهمیت دادن به خودم. اهمیت دادن به حسی که از خودم دارم. وقتی حس خوبی داشته باشم میتونم دنیا رو هم قشنگتر ببینم.
برای همین بود که شروع کردم به تحقیق. ساعتها وقت گذاشتم مقالههای مختلف رو خوندم نظرات کاربران رو بررسی کردم و با متخصصهای پوست مشورت کردم. میخواستم بهترین راه حل رو پیدا کنم. یه راه حل موثر و در عین حال بیخطر.
اولش یه کم گیج کننده بود. این همه محصول مختلف این همه ادعا این همه برندهای جورواجور. نمیدونستم از کجا شروع کنم. اما کم کم یه چیزایی برام روشن شد. فهمیدم که هر پوستی نیازهای خاص خودش رو داره. فهمیدم که یه محصولی که برای یه نفر معجزه میکنه ممکنه برای یه نفر دیگه اصلا کار نکنه.
یه چیز دیگه هم فهمیدم. اینکه نباید گول تبلیغات رو خورد. خیلی از این محصولها فقط یه عالمه وعده و وعید الکی هستن. پر از مواد شیمیایی مضر که به جای اینکه به پوست کمک کنن بهش آسیب میزنن.
برای همین تصمیم گرفتم خودم دست به کار بشم. شروع کردم به آزمایش کردن محصولهای مختلف. از گرونترین برندها گرفته تا ارزونترین کرمها. هر کدوم رو چند هفته استفاده میکردم و نتیجهاش رو با دقت زیر نظر میگرفتم.
خیلی وقتها ناامید میشدم. خیلی وقتها حس میکردم دارم وقتم رو تلف میکنم. اما تسلیم نشدم. مصمم بودم که بهترین محصول رو پیدا کنم. محصولی که واقعا بتونه به پوستم کمک کنه و اون خطوط ریز و سایههای کوچیک رو از بین ببره.
البته این فقط یه جنبه از ماجرا بود. من میدونستم که مراقبت از پوست فقط به استفاده از محصولهای خوب خلاصه نمیشه. رژیم غذایی سالم خواب کافی و دوری از استرس هم خیلی مهم هستن.
سعی کردم سبک زندگیم رو هم تغییر بدم. بیشتر میوه و سبزیجات میخوردم هر شب ۷-۸ ساعت میخوابیدم و تا جایی که میتونستم از استرس دوری میکردم.
کم کم یه تغییراتی رو حس کردم. پوستم شادابتر و روشنتر شده بود. اون خطوط ریز یه کم کمرنگتر شده بودن. یه حس رضایت و خوشحالی درونم جوونه زد.
الان میتونم بگم که یه روتین مراقبت از پوست مناسب برای خودم پیدا کردم. یه روتین که با نیازهای پوستم سازگاره و واقعا داره بهم کمک میکنه. دیگه وقتی به آینه نگاه میکنم اون حس ناخوشایند رو ندارم. به جاش یه حس اعتماد به نفس و شادابی رو حس میکنم.
شاید هنوز هم یه کم وسواس داشته باشم. شاید هنوز هم دلم بخواد زمان رو متوقف کنم. اما دیگه نگران نیستم. میدونم که با مراقبت درست میتونم از پوستم محافظت کنم و زیبایی طبیعی خودم رو حفظ کنم.
این ماجرا فقط در مورد پیدا کردن یه محصول خوب نبود. در مورد اهمیت دادن به خودم بود. در مورد دوست داشتن خودم بود. در مورد پذیرفتن خودم با تمام نقصها و ایرادهام.
یاد گرفتم که زیبایی فقط در ظاهر نیست. زیبایی در باطن هم هست. وقتی از درون احساس خوبی داشته باشم این حس در چهرهام هم منعکس میشه.
حالا دیگه میتونم با خیال راحت به آینه نگاه کنم. میتونم به خودم لبخند بزنم و بگم “تو زیبایی نه فقط به خاطر ظاهرت بلکه به خاطر کسی که هستی.”
و این یه حس فوقالعادهست. یه حسی که با هیچ چیز دیگهای قابل مقایسه نیست.
و در آخر میخوام بهت بگم دوست من که این سفر مراقبت از خودت یک ماراتن است نه یک دوی سرعت. پس صبور باش مهربان باش و به خودت ایمان داشته باش. نتیجه اش رو خواهی دید.
Leave a Reply