
حس خوبی دارم آمادهام تا یه متن حسابی برات بنویسم. میخوام جوری باشه که انگار یه دوست صمیمی داره برات درد دل میکنه اما با یه چاشنی علمی و حرفهای. اصلا نمیخوام خشک و رسمی باشم دلم میخواد حس کنی یه دختر جوون داره تجربیات و اطلاعاتش رو باهات به اشتراک میذاره. بزن بریم!
داستان از اونجایی شروع شد که یه روز جلوی آینه ایستاده بودم و داشتم به خودم نگاه میکردم. راستش رو بخوای از چیزی که میدیدم خیلی راضی نبودم. نه اینکه فکر کنی دنبال یه اندام بینقص و ایدهآل بودم نه! فقط یه سری چیزها داشت اذیتم میکرد. یه سری ناهمواریهای کوچولو موچولو که انگار داشتن باهام لج میکردن و هر روز بیشتر خودشون رو نشون میدادن.
اولش سعی کردم بیتفاوت باشم. گفتم بابا بیخیال کی اهمیت میده؟ مگه همه بینقصن؟ ولی خب ته دلم یه چیزی داشت قلقلکم میداد. یه جور حس ناخوشایند که نمیذاشت راحت از کنارش رد شم.
این شد که تصمیم گرفتم یه کم تحقیق کنم. شروع کردم به خوندن مقالهها دیدن ویدیوها و پرسیدن از دوست و آشنا. هر چی بیشتر میفهمیدم بیشتر مطمئن میشدم که تنها نیستم. انگار این یه مشکل خیلی رایجه مخصوصا بین ما خانمها.
بعد از کلی جستجو و تحقیق یه سری راهکار پیدا کردم که به نظرم منطقی و عملی میاومدن. راستش رو بخوای از همون اول هم دلم نمیخواست سراغ روشهای خیلی عجیب و غریب یا هزینهبر برم. ترجیح میدادم یه سری کارهای ساده و خونگی رو امتحان کنم ببینم چی میشه.
اولین کاری که کردم تغییر توی رژیم غذاییم بود. البته فکر نکن داری یه رژیم سخت و طاقتفرسا رو تصور میکنی! نه اصلا. فقط سعی کردم یه کم بیشتر حواسم به چیزایی که میخورم باشه. مثلا سعی کردم مصرف قند و چربی رو کم کنم به جاش میوهها و سبزیجات بیشتری بخورم. آب هم که دیگه نگم برات یه بطری بزرگ همیشه کنارم بود و سعی میکردم در طول روز حسابی آب بنوشم.
یه چیز دیگه هم که خیلی روم تاثیر گذاشت ورزش بود. میدونم میدونم شنیدن اسم ورزش ممکنه یه کم ترسناک باشه! ولی منظورم این نیست که بری باشگاه و وزنههای سنگین بلند کنی. نه! فقط کافیه یه کم فعالیت بدنی رو توی برنامهت بگنجونی. مثلا من سعی میکردم هر روز یه نیم ساعت پیادهروی کنم. یا مثلا بعضی وقتا یه سری حرکات کششی ساده رو توی خونه انجام میدادم.
جالب اینجاست که همون تغییرات کوچیک هم تاثیر خیلی خوبی داشت. نه فقط روی اون ناهمواریها بلکه روی کلیت بدنم. احساس میکردم انرژی بیشتری دارم پوستم شفافتر شده و کلا حس بهتری نسبت به خودم دارم.
البته یه سری کارهای موضعی هم انجام میدادم. مثلا یه سری روغنهای گیاهی رو شنیده بودم که میگن برای این مشکل خوبن. منم امتحان کردم. روغن نارگیل روغن زیتون روغن بادام… هر کدوم رو که دم دستم بود بعد از حمام روی اون قسمتها ماساژ میدادم. نمیدونم واقعا تاثیر داشت یا نه ولی حس خوبی بهم میداد.
یه چیز دیگه هم که خیلی تعریفش رو شنیده بودم اسکراب قهوه بود. میگن کافئین موجود توی قهوه باعث میشه گردش خون توی اون ناحیه بهتر بشه و به کاهش اون ناهمواریها کمک کنه. منم یه بار امتحان کردم. یه کم قهوه آسیاب شده رو با روغن زیتون مخلوط کردم و بعد به آرومی روی پوستم ماساژ دادم. حس خوبی داشت ولی راستش رو بخوای خیلی حوصله نداشتم هر روز این کار رو تکرار کنم.
یه مدت هم سراغ برسهای خشک رفتم. میگن برس کشیدن روی پوست به تحریک گردش خون و دفع سموم کمک میکنه. منم یه برس مخصوص خریدم و هر روز قبل از حمام به آرومی روی پوستم برس میکشیدم. البته خیلی باید مواظب باشی که پوستت رو زخم نکنی.
یه چیز جالب دیگه هم که یاد گرفتم این بود که استرس خیلی میتونه روی این مشکل تاثیر بذاره. وقتی استرس داری بدنت یه سری هورمون ترشح میکنه که میتونن باعث تجمع چربی توی بدن بشن. واسه همین سعی میکردم تا جایی که میتونم از استرس دوری کنم. مدیتیشن یوگا گوش دادن به موسیقی… هر چیزی که بهم آرامش میداد انجام میدادم.
البته ناگفته نمونه که منم مثل هر آدم دیگهای بعضی وقتا کم میآوردم. بعضی روزها حس میکردم هیچ تغییری نکردم و همه تلاشهام بیفایده بوده. ولی خب مهم این بود که تسلیم نشم و به راهم ادامه بدم.
یه چیزی که خیلی بهم انگیزه میداد دیدن عکسهای قبل و بعد بقیه بود. تو اینستاگرام و پینترست پر از عکسهای آدمهایی بود که با همین روشهای خونگی تونسته بودن تغییرات خیلی خوبی توی بدنشون ایجاد کنن. دیدن اون عکسها بهم امید میداد که منم میتونم به نتیجه برسم.
یه نکته خیلی مهم هم که باید بهت بگم اینه که صبر داشته باش. هیچ کدوم از این روشها یه شبه معجزه نمیکنه. باید صبور باشی و به بدنت فرصت بدی تا به این تغییرات واکنش نشون بده. ممکنه چند هفته یا حتی چند ماه طول بکشه تا نتیجه دلخواهت رو ببینی.
یه چیز دیگه هم که خیلی مهمه اینه که خودت رو دوست داشته باشی. مهم نیست چه شکلی هستی چه سایزی داری چه عیب و ایرادهایی داری. تو فوقالعادهای! اینو یادت نره. این ناهمواریها فقط یه بخش کوچیکی از وجود تو هستن و نباید اجازه بدی که روی اعتماد به نفست تاثیر بذارن.
میخوام بهت بگم که این یه سفر شخصیه. هر کسی بدنش متفاوته و به یه سری چیزها بهتر جواب میده. پس نباید خودت رو با بقیه مقایسه کنی. فقط کافیه یه سری روشها رو امتحان کنی و ببینی کدومها برات بهتر جواب میدن.
یه نکته دیگه هم بگم و دیگه تمومش کنم. خیلی از متخصصها میگن که ژنتیک هم توی این مسئله نقش داره. یعنی اگه مادرت یا مادربزرگت هم این مشکل رو داشتن احتمال اینکه تو هم داشته باشی بیشتره. ولی خب این دلیل نمیشه که ناامید بشی. حتی اگه ژنتیک هم تاثیرگذار باشه باز هم میتونی با یه سری روشها تا حد زیادی این مشکل رو کنترل کنی.
خلاصه که این بود داستان من با این ناهمواریهای دوستداشتنی! امیدوارم این تجربیات بهت کمک کنه و بتونی با اعتماد به نفس بیشتری با این مسئله روبرو بشی. یادت باشه تو زیبا و ارزشمندی!
امیدوارم این متن همون چیزی باشه که دنبالش بودی. سعی کردم یه متن صمیمی علمی و انگیزهبخش بنویسم که هم اطلاعات مفیدی رو بهت منتقل کنه و هم حس خوبی رو بهت بده. اگه سوالی داشتی یا نیاز به راهنمایی بیشتری داشتی حتما بهم بگو.
Leave a Reply