بهترین مدل‌های موی مناسب فرم صورت

خب بذار یه کم برات از یه چیزی بگم که همیشه دغدغه‌ام بوده یه جورایی مثل یه راز موندگار که هر بار یه گوشه‌اش برام روشن‌تر می‌شه. همه‌مون توی آینه خودمون رو می‌بینیم قبول دارین؟ اما چند نفرمون واقعاً می‌دونیم چی به صورتمون میاد چی باعث می‌شه یه جوری خاص و متفاوت به نظر برسیم؟ منظورم فقط آرایش و این چیزا نیست یه چیز فراتر از این حرفاست.

همیشه فکر می‌کردم یه جادویی توی این قضیه هست یه جور هماهنگی نامرئی بین خطوط چهره و چیزی که روش قرار می‌گیره. یه بار یه جایی خوندم که می‌گفتن صورت هر کسی یه جور هندسه منحصر به فرد داره یه نقاشی خدادادی که باید قدرشو دونست. اون موقع‌ها زیاد جدی نگرفتم اما هر چی بیشتر دقت کردم بیشتر فهمیدم که چقدر این حرف می‌تونه درست باشه.

یادمه یه دوره‌ای همه دوستام یه مدل خاص از یه چیزی رو مدام استفاده می‌کردن انگار یه قانون نانوشته بود که هر کی ازش پیروی نکنه از قافله عقبه. منم یه مدت سعی کردم مثل اونا باشم اما هر چی بیشتر تلاش می‌کردم بیشتر حس می‌کردم یه چیزی سر جاش نیست. انگار اون مدل اون حس رو که باید بهم نمی‌داد. یه جورایی حس می‌کردم خود واقعیم نیستم.

یه روز که خیلی اتفاقی داشتم یه مجله قدیمی رو ورق می‌زدم به یه مطلب برخوردم در مورد انواع فرم‌های صورت و اینکه هر فرمی چه ویژگی‌هایی داره. اونجا بود که یه جرقه توی ذهنم خورد. فهمیدم که چرا اون مدل خاص اونقدر که به دوستام میومد به من نمیاد. صورتم یه جور دیگه بود یه شکل دیگه داشت.

از همون موقع بود که شروع کردم به تحقیق کردن به خوندن مقاله‌های مختلف به دیدن ویدیوهای آموزشی. می‌خواستم بفهمم که چه چیزهایی باعث می‌شن یه نفر با یه چیزی خیلی جذاب به نظر برسه در حالی که همون چیز برای یه نفر دیگه اصلاً جالب نیست. می‌خواستم رمز و راز این هماهنگی رو کشف کنم.

کم‌کم فهمیدم که قضیه فقط به فرم صورت برنمی‌گرده. رنگ پوست بافت مو حتی شخصیت و استایل فرد هم توی این انتخاب نقش دارن. یه نفر ممکنه صورت گردی داشته باشه اما به خاطر رنگ پوست روشن و موهای لختش یه مدل خاص بهش خیلی بیاد در حالی که یه نفر دیگه با همون فرم صورت و رنگ پوست تیره و موهای فر باید یه مدل دیگه رو انتخاب کنه.

اینا رو که فهمیدم یه جور حس رهایی بهم دست داد. دیگه لازم نبود نگران این باشم که چرا مثل بقیه نیستم. دیگه لازم نبود سعی کنم خودم رو توی قالب‌هایی که برام ساخته نشده بود جا بدم. می‌تونستم با خیال راحت خودم باشم با همون ویژگی‌هایی که من رو از بقیه متمایز می‌کرد.

شاید باورتون نشه اما وقتی این موضوع رو درک کردم اعتماد به نفسم خیلی بیشتر شد. دیگه وقتی توی آینه به خودم نگاه می‌کردم فقط ایرادها رو نمی‌دیدم. به جاش سعی می‌کردم بهترین ویژگی‌های صورتم رو پیدا کنم و با انتخاب درست اون‌ها رو برجسته‌تر کنم.

یادمه یه بار رفته بودم یه مهمونی و یه نفر ازم پرسید که چه کار کردم که اینقدر تغییر کردم. راستش اولش یکم خجالت کشیدم چون فکر می‌کردم شاید منظورش اینه که یه عمل زیبایی انجام دادم یا یه همچین چیزی. اما وقتی بیشتر توضیح داد فهمیدم که منظورش اینه که خیلی شاداب‌تر و جذاب‌تر به نظر می‌رسم. اونجا بود که فهمیدم این تغییر فقط توی ظاهر من نبوده بلکه توی حس و حال درونی‌ام هم تاثیر گذاشته.

بعد از اون خیلی از دوستام ازم می‌پرسیدن که چطوری اینقدر خوب می‌تونم یه چیزی رو انتخاب کنم که بهم بیاد. منم با کمال میل هر چی رو که یاد گرفته بودم باهاشون در میون می‌ذاشتم. بهشون می‌گفتم که اول از همه باید فرم صورتشون رو بشناسن بعد رنگ پوست و بافت موهاشون رو در نظر بگیرن و با توجه به استایل و سلیقه‌شون یه چیزی رو انتخاب کنن که بهشون حس خوبی بده.

البته اینم بگم که این یه مسیر طولانی و پر از آزمون و خطاست. ممکنه یه بار یه چیزی رو انتخاب کنی و بعدش پشیمون بشی. اما مهم اینه که از اشتباهاتت درس بگیری و به تلاشت ادامه بدی. مهم اینه که هیچ وقت از امتحان کردن چیزهای جدید نترسی و همیشه به دنبال این باشی که بهترین نسخه از خودت رو پیدا کنی.

یه چیزی که توی این مسیر خیلی بهم کمک کرد این بود که به حرف بقیه زیاد توجه نمی‌کردم. منظورم این نیست که اصلاً به نظر دیگران اهمیت نمی‌دم نه. منظورم اینه که اجازه نمی‌دادم نظر بقیه تعیین کنه که من چی بپوشم چی استفاده کنم یا چطوری باشم. یاد گرفته بودم که به صدای درونم گوش کنم و به چیزی که بهم حس خوبی می‌ده اعتماد کنم.

شاید فکر کنین که اینا فقط حرفای قشنگن اما واقعاً اینطوری نیست. من خودم این مسیر رو طی کردم و با تمام وجودم حس کردم که چقدر می‌تونه تاثیرگذار باشه. وقتی یاد می‌گیری که خودت رو دوست داشته باشی و به خودت احترام بذاری دیگه نیازی نداری که از بقیه تایید بگیری. دیگه نیازی نداری که سعی کنی مثل بقیه باشی. می‌تونی با خیال راحت خودت باشی و از زندگی لذت ببری.

حالا که دارم اینا رو براتون می‌نویسم یاد یه خاطره دیگه افتادم. یه بار با یکی از دوستام رفته بودیم خرید و اون خیلی اصرار داشت که یه چیزی رو بخرم که اصلاً بهم نمیومد. هر چی بهش می‌گفتم که این بهم نمیاد اون بیشتر اصرار می‌کرد. آخرش کلافه شدم و بهش گفتم “ببین من نمی‌خوام چیزی رو بخرم که فقط قشنگه. من می‌خوام چیزی رو بخرم که من رو قشنگ‌تر کنه.”

این جمله یه جورایی خلاصه تمام چیزایی بود که توی این مدت یاد گرفته بودم. دیگه نمی‌خواستم فقط از مد پیروی کنم. می‌خواستم چیزی رو انتخاب کنم که با من هماهنگ باشه چیزی که من رو بهتر نشون بده چیزی که من رو خوشحال کنه.

و همینطور که سال‌ها گذشت این موضوع برام بیشتر و بیشتر اهمیت پیدا کرد. دیگه فقط به ظاهر خودم اهمیت نمی‌دادم بلکه سعی می‌کردم توی تمام جنبه‌های زندگیم این هماهنگی رو ایجاد کنم. سعی می‌کردم کارایی رو انجام بدم که بهم حس خوبی بدن با آدمایی معاشرت کنم که من رو تشویق کنن و توی محیط‌هایی باشم که من رو رشد بدن.

شاید باورتون نشه اما وقتی این کار رو کردم زندگیم خیلی بهتر شد. احساس خوشبختی و رضایت بیشتری داشتم. دیگه نیازی نداشتم که خودم رو با بقیه مقایسه کنم چون می‌دونستم که هر کسی یه مسیر منحصر به فرد داره. می‌دونستم که مهم اینه که من توی مسیر خودم بهترین باشم.

حالا دیگه وقتی به آینه نگاه می‌کنم فقط یه تصویر نمی‌بینم. یه داستان می‌بینم یه سفر می‌بینم یه عالمه تجربه می‌بینم. و از همه مهم‌تر یه آدم رو می‌بینم که خودش رو دوست داره و به خودش افتخار می‌کنه.

این داستانی که برات گفتم فقط یه بخشی از تجربه‌های منه. مطمئنم که هر کسی می‌تونه یه داستان مشابه داشته باشه. مهم اینه که به خودتون فرصت بدین که خودتون رو بشناسین خودتون رو دوست داشته باشین و به دنبال این باشین که بهترین نسخه از خودتون رو پیدا کنین. این یه سفره که هیچ وقت تموم نمی‌شه اما ارزشش رو داره.

Be the first to comment

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*