کاهش استرس و تاثیر آن بر زیبایی

اصلا نمی دونم از کجا شروع کنم. یعنی میدونم اما گفتنش سخته. انگار یه چیزی تو گلوم گیر کرده باشه و نتونم درست حس و حالمو بیان کنم. شاید واسه اینه که این روزا خیلی درگیرم. درگیر کار درگیر درس درگیر یه عالمه فکر و خیال بی سر و ته. هممون یه جورایی این حال و هوا رو تجربه کردیم مگه نه؟ روزایی که انگار یه وزنه سنگین بهمون وصل شده و نمیذاره درست نفس بکشیم چه برسه به اینکه بخوایم از زندگی لذت ببریم.

صبح که از خواب بیدار میشم قبل از اینکه چشمامو کامل باز کنم یه لیست بلند بالا از کارایی که باید انجام بدم تو ذهنم رژه میره. باید به موقع برسم سر کار گزارش ها رو آماده کنم با همکارا هماهنگ باشم بعد از کار هم کلاس دارم باید تکالیفمو انجام بدم یه کم ورزش کنم یه غذای سالم بخورم و هزار تا کار دیگه. این وسط یه وقتایی یادم میره که اصلا چرا دارم این همه تلاش می کنم. یادم میره که هدفم از این همه دویدن چیه.

شاید بگین خب اینا که چیزای عادیه همه همین مشکلاتو دارن. آره میدونم. ولی مسئله اینجاست که این “همه” دیگه داره خیلی زیاد میشه. یعنی چی؟ یعنی اینکه انگار این فشارها این استرس ها دارن یه جوری خودشونو نشون میدن که قبلا اینطوری نبود. مثلا چند وقت پیش یهو دیدم چند تا تار موی سفید تو سرم سبز شده. اولش فکر کردم اشتباه می بینم ولی وقتی دوباره جلوی آینه رفتم مطمئن شدم که واقعا دارن خودنمایی می کنن. خب طبیعیه دیگه بالاخره یه روزی باید این اتفاق بیفته ولی آخه نه به این زودی! هنوز که سنی ندارم.

بعدش کم کم متوجه شدم که پوستم هم یه کم کدر شده. اون شادابی و درخشندگی سابق رو نداره. یه جورایی انگار یه لایه خاکستری روش نشسته باشه. هر چی بیشتر به خودم نگاه می کردم بیشتر احساس می کردم که دارم پیر میشم. نه به خاطر گذر زمان بلکه به خاطر این همه استرس و فشاری که دارم تحمل می کنم.

یه شب که داشتم با یکی از دوستام حرف می زدم اونم این موضوع رو تایید کرد. گفت که صورت من خیلی گرفته شده و یه جورایی خسته به نظر میرسم. خب این دیگه خیلی ناراحت کننده بود. یعنی واقعا اینقدر تابلو شده بودم؟ مگه میشه استرس اینقدر روی ظاهر آدم تاثیر بذاره؟

همون شب شروع کردم به تحقیق کردن. کلی مقاله و مطلب خوندم در مورد تاثیر استرس روی بدن و پوست و مو. تازه فهمیدم که قضیه خیلی جدی تر از اون چیزیه که فکر می کردم. استرس فقط یه حس بد نیست یه جور سمِ که آروم آروم داره بدنمونو از بین می بره.

وقتی استرس داریم بدن یه سری هورمون ترشح می کنه که باعث التهاب میشه. این التهاب می تونه باعث ایجاد جوش اگزما پسوریازیس و خیلی مشکلات پوستی دیگه بشه. علاوه بر این استرس باعث میشه که رادیکال های آزاد بیشتری تو بدن تولید بشن. این رادیکال های آزاد به سلول های پوست آسیب می رسونن و باعث پیری زودرس میشن. یعنی دقیقا همون اتفاقی که داشت واسه من می افتاد.

حتی خوندم که استرس می تونه باعث ریزش مو هم بشه. چون وقتی استرس داریم خونرسانی به پوست سر کاهش پیدا می کنه و این باعث میشه که فولیکول های مو ضعیف بشن و موها شروع کنن به ریختن. دیگه داشتم رسما وحشت می کردم. یعنی همه این بلاها داشت سر من میومد فقط به خاطر استرس؟

تصمیم گرفتم یه کاری بکنم. نمی تونستم اجازه بدم که استرس اینقدر راحت زندگیمو نابود کنه. شروع کردم به پیدا کردن راه هایی برای کاهش استرس. اول از همه سعی کردم برنامه زندگیمو یه کم سبک تر کنم. یه سری از کارایی که خیلی ضروری نبودن رو حذف کردم. به خودم گفتم که اولویت با سلامتی خودمه بقیه چیزا می تونن صبر کنن.

بعدش شروع کردم به ورزش کردن. قبلا هم ورزش می کردم ولی نه به این جدیت. این بار تصمیم گرفتم هر روز حداقل نیم ساعت ورزش کنم. فرقی نمی کرد چه ورزشی مهم این بود که بدنم تکون بخوره و ذهنم از فکر و خیال های بیخود خالی بشه. یوگا پیلاتس پیاده روی رقص هر چیزی که بهم حس خوبی می داد.

یکی دیگه از کارایی که انجام دادم مدیتیشن بود. اولش خیلی سخت بود نمی تونستم ذهنمو آروم کنم. ولی کم کم یاد گرفتم که چطوری تمرکز کنم روی تنفسم و افکارمو رها کنم. مدیتیشن واقعا معجزه می کنه. بعد از یه مدت احساس کردم که خیلی آروم تر و صبورتر شدم. دیگه مثل قبل زود از کوره در نمیرفتم و می تونستم با مشکلاتم منطقی تر برخورد کنم.

تغذیه هم خیلی مهمه. سعی کردم غذاهای سالم و مغذی بخورم. میوه و سبزیجات رو تو برنامه غذاییم بیشتر کردم. از خوردن غذاهای فرآوری شده و فست فود دوری کردم. به اندازه کافی آب می خوردم و سعی می کردم خواب کافی داشته باشم.

یه چیز دیگه ای که خیلی بهم کمک کرد وقت گذروندن با آدمایی بود که دوستشون داشتم. با دوستام قرار میذاشتم با خانوادم وقت می گذروندم با همسرم حرف می زدم و سعی می کردم از لحظه لحظه زندگیم لذت ببرم. خندیدن حرف زدن درد و دل کردن همه اینا مثل یه مسکن قوی عمل می کنن و استرس رو از بین می برن.

کم کم احساس کردم که دارم بهتر میشم. پوستم دوباره شاداب و درخشان شده بود. موهام دیگه نمی ریختن و اون تار موهای سفید هم دیگه زیادتر نشده بودن. مهم تر از همه احساس می کردم که دوباره دارم خودم میشم. همون دختری که پر از انرژی و انگیزه بود و از زندگی لذت می برد.

این تجربه بهم یاد داد که استرس فقط یه حس بد نیست یه تهدید جدی برای سلامتی و زیبایی ماست. اگر می خوایم سالم و زیبا باشیم باید یاد بگیریم که چطوری با استرس مقابله کنیم. راه های زیادی برای کاهش استرس وجود داره فقط کافیه یه کم اراده کنیم و یه راهی رو پیدا کنیم که برای ما جواب بده.

شاید فکر کنید اینا همه شعاره و تو دنیای واقعی نمیشه اینقدر راحت استرس رو کنترل کرد. شاید حق با شما باشه. زندگی پر از چالش و مشکلاته و هیچ وقت نمی تونیم به طور کامل از استرس دور باشیم. ولی می تونیم یاد بگیریم که چطوری باهاش کنار بیایم و اجازه ندیم که زندگیمونو نابود کنه.

من هنوزم گاهی وقتا استرس می گیرم. هنوزم روزایی هست که احساس می کنم دارم زیر بار فشار له میشم. ولی دیگه مثل قبل تسلیم نمیشم. یاد گرفتم که چطوری به خودم استراحت بدم چطوری از خودم مراقبت کنم و چطوری دوباره انرژی بگیرم.

می خوام به همه دخترایی که مثل من درگیر استرس و فشار زندگی هستن بگم که شما تنها نیستین. همه ما یه جورایی تو یه قایق نشستیم و داریم سعی می کنیم از این طوفان عبور کنیم. فقط باید به همدیگه کمک کنیم به همدیگه انگیزه بدیم و یادمون نره که زیبایی واقعی از درون میاد. وقتی از درون احساس خوبی داشته باشیم این حس خوب تو ظاهرمون هم منعکس میشه.

پس بیایم از همین شروع کنیم. یه نفس عمیق بکشیم یه لبخند بزنیم و به خودمون بگیم که ما می تونیم. ما می تونیم استرس رو شکست بدیم و دوباره زیبا و شاداب باشیم. کافیه به خودمون ایمان داشته باشیم و هیچ وقت امیدمونو از دست ندیم.

یه چیز دیگه هم هست که می خوام بهتون بگم. شاید به نظر عجیب بیاد ولی من فکر می کنم حتی یه چیز به ظاهر ساده مثل انتخاب یه پوشش مناسب هم می تونه تو کاهش استرس تاثیر داشته باشه. منظورم اینه که وقتی یه چیزی رو می پوشیم که بهمون حس خوبی میده اعتماد به نفسمون بیشتر میشه و احساس بهتری نسبت به خودمون پیدا می کنیم.

مثلا من خودم عاشق اینم که یه جفت از همون ها رو بپوشم که هم راحت باشه و هم شیک. وقتی یه جفت خوب پامه احساس می کنم می تونم دنیا رو فتح کنم. انگار یه نیروی مضاعف بهم میده. شایدم اینا همه توهمات من باشه ولی مهم اینه که این حس خوب بهم کمک می کنه که با استرس مقابله کنم.

البته منظورم این نیست که فقط باید به ظاهرمون برسیم و همه چیزو فدای زیبایی کنیم. نه اصلا. منظورم اینه که به خودمون اهمیت بدیم و سعی کنیم یه تعادل بین ظاهر و باطنمون ایجاد کنیم. وقتی از درون احساس خوبی داشته باشیم و به ظاهرمون هم رسیدگی کنیم می تونیم به یه زیبایی پایدار برسیم.

می خوام یه جمله از یه نویسنده معروف رو براتون نقل کنم “زیبایی قدرت است؛ و لبخند شمشیر آن.” پس بیایم همیشه لبخند بزنیم و با قدرت به استقبال زندگی بریم. استرس رو شکست بدیم و به دنیا نشون بدیم که چقدر می تونیم زیبا و قوی باشیم.

Be the first to comment

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*