
حس میکنم این روزها همه ما یه جورایی کم آوردیم. نه اینکه اتفاق خاصی افتاده باشه نه! فقط یه حس خستگی مزمن یه جور بیحوصلگی همیشگی که انگار چسبیده به جونمون. صبح که از خواب پا میشیم انگار یه ماراتن رو تموم کردیم وسط روز دیگه جون نداریم و شب هم که میشه فقط میخوایم یه گوشه کز کنیم و هیچ کاری نکنیم. این وسط کلی کار عقب مونده کلی برنامه نیمهکاره و یه عالمه آرزو که دارن خاک میخورن.
شاید باورتون نشه ولی این مشکل خیلی شایعتر از اون چیزیه که فکر میکنیم. خیلی از دوستام همکارام و حتی اعضای خونوادهم هم از این وضعیت شاکیان. انگار یه ویروس نامرئی به جونمون افتاده و داره ذره ذره انرژیمون رو میکشه. اما سوال اینجاست که چیکار میشه کرد؟ چطور میشه دوباره اون حس سرزندگی و شادابی رو به دست آورد؟ چطور میشه از شر این خستگی لعنتی خلاص شد و دوباره با انرژی و انگیزه به زندگی ادامه داد؟
راستش رو بخواید منم یه مدت درگیر همین مسئله بودم. هرچی بیشتر تقلا میکردم بیشتر فرو میرفتم. هرچی بیشتر به خودم فشار میآوردم بیشتر خسته میشدم. تا اینکه یه روز به خودم گفتم “بس کن! این راهش نیست. باید یه تغییری ایجاد کنی.” و همین شد شروع یه ماجراجویی جدید. یه ماجراجویی برای پیدا کردن راههای طبیعی افزایش انرژی بدن.
اولین قدم بررسی عادات غذایی بود. میدونستم که تغذیه نقش خیلی مهمی در سطح انرژی بدن داره. اما راستش رو بخواید خیلی بهش توجه نمیکردم. بیشتر غذاهای آماده و فستفود میخوردم و کمتر سراغ میوه و سبزیجات میرفتم. وقتی شروع کردم به تحقیق متوجه شدم که چقدر اشتباه میکردم. غذاهایی که میخوریم سوخت بدن ما هستن. اگه سوخت مناسبی به بدن نرسونیم انتظار کارکرد درست ازش نباید داشته باشیم.
تصمیم گرفتم کم کم عادات غذاییم رو تغییر بدم. اول از همه مصرف غذاهای فرآوری شده و قندهای مصنوعی رو کم کردم. به جاش میوه و سبزیجات تازه رو به رژیم غذاییم اضافه کردم. سعی میکردم هر روز صبح یه اسموتی مغذی با میوههای مختلف درست کنم و به عنوان صبحانه بخورم. کم کم متوجه شدم که چقدر تاثیر داره. دیگه اون حس سنگینی و خستگی بعد از غذا رو نداشتم و احساس میکردم انرژی بیشتری دارم.
یکی دیگه از تغییراتی که ایجاد کردم افزایش مصرف آب بود. خیلی وقتها حس خستگی و بیحوصلگی که داریم به خاطر کم آبی بدنه. وقتی بدنمون کم آب میشه عملکرد سلولها و اندامها مختل میشه و این باعث میشه احساس خستگی کنیم. سعی میکردم همیشه یه بطری آب همراهم داشته باشم و در طول روز به طور مرتب آب بنوشم. یه قانون هم برای خودم گذاشته بودم قبل از هر وعده غذایی یه لیوان آب بخورم.
بعد از تغذیه نوبت به فعالیت بدنی رسید. میدونستم که ورزش کردن برای سلامتی خیلی مهمه ولی راستش رو بخواید هیچ وقت حوصلهاش رو نداشتم. همیشه بهونه میآوردم که وقت ندارم خستهام یا باشگاه رفتن برام سخته. اما وقتی دیدم که چقدر بیانرژی و بیحوصله شدم فهمیدم که دیگه نمیتونم به این بهونهها ادامه بدم.
تصمیم گرفتم یه فعالیت بدنی پیدا کنم که ازش لذت ببرم و بتونم به طور منظم انجامش بدم. اول سراغ باشگاه رفتم ولی خیلی زود خسته شدم و دیگه نرفتم. بعد یه مدت کلاس یوگا رفتم ولی اونم برام جذاب نبود. تا اینکه یه روز با یه گروه کوهنوردی آشنا شدم. از همون اول عاشق کوهنوردی شدم. هم ورزش بود هم تفریح و هم یه فرصت عالی برای بودن در طبیعت.
کوهنوردی نه تنها باعث شد بدنم قویتر و سالمتر بشه بلکه روحیه و انرژیم رو هم خیلی بالا برد. وقتی به قله یه کوه میرسیدم احساس غرور و پیروزی میکردم. حس میکردم که هیچ چیز غیرممکن نیست و میتونم هر کاری رو انجام بدم.
یکی دیگه از چیزهایی که خیلی بهم کمک کرد مدیریت استرس بود. استرس یکی از بزرگترین عوامل خستگی و بیحوصلگیه. وقتی استرس داریم بدن ما هورمون کورتیزول ترشح میکنه. کورتیزول در کوتاه مدت میتونه به ما کمک کنه تا با شرایط استرسزا مقابله کنیم ولی در بلند مدت باعث خستگی افسردگی و مشکلات دیگه میشه.
سعی کردم راههای مختلفی برای مدیریت استرس پیدا کنم. مدیتیشن یوگا نوشتن خاطرات گوش دادن به موسیقی و گذروندن وقت با عزیزان همگی به من کمک کردن تا استرسم رو کاهش بدم و احساس آرامش بیشتری داشته باشم.
یه چیز دیگه هم که خیلی مهمه خواب کافیه. وقتی به اندازه کافی نمیخوابیم بدنمون فرصت کافی برای ترمیم و بازسازی پیدا نمیکنه و این باعث میشه احساس خستگی کنیم. سعی میکردم هر شب سر یه ساعت مشخص بخوابم و صبح سر یه ساعت مشخص بیدار شم. قبل از خواب از تماشای تلویزیون و کار کردن با گوشی خودداری میکردم و به جاش یه کتاب میخوندم یا یه دمنوش آرامبخش میخوردم.
شاید باورتون نشه ولی این تغییرات کوچیک و ساده تاثیر خیلی بزرگی روی سطح انرژی و روحیه من داشتن. دیگه اون حس خستگی و بیحوصلگی رو نداشتم و احساس میکردم که دوباره زنده شدم. تونستم به کارام برسم برنامههام رو عملی کنم و از زندگیم لذت ببرم.
البته این یه پروسه تدریجی بود و یه شبه اتفاق نیفتاد. بعضی روزها حس میکردم که دارم دوباره به عقب برمیگردم و همه چی داره خراب میشه. اما تسلیم نشدم و به راهم ادامه دادم. چون میدونستم که ارزشش رو داره.
حالا میخوام یه سری نکات و تکنیکهای دیگه رو هم باهاتون به اشتراک بذارم که به من خیلی کمک کردن
نور خورشید
Leave a Reply