
خب بذار یه کم باهات درد دل کنم. میدونی بعضی وقتا حس میکنم یه چیزایی سر جاش نیست. یه جاهایی از بدنم انگار با بقیه فرق داره یه جور ناهمواری و پستی بلندی که خیلی رو اعصابمه. اولاش فکر میکردم فقط من اینطوریم یه جور نقص یا مشکل خاص خودمه. اما بعد که یکم بیشتر دقت کردم و با دوستام حرف زدم فهمیدم که این قضیه خیلی شایعتر از چیزیه که فکرشو میکردم.
همه از یه چیز مشترک حرف میزدن سلولیت. اسمی که شاید خیلیها شنیده باشن ولی وقتی دقیقتر میشی میبینی که چقدر میتونه آزاردهنده باشه. خب منم مثل هر آدم دیگهای اول رفتم سراغ اینترنت و شروع کردم به خوندن مقالات و دیدن ویدیوها. کلی راه حل و روش مختلف پیشنهاد شده بود از کرمهای گرون قیمت گرفته تا دستگاههای عجیب و غریب. اما ته دلم یه حسی بهم میگفت که اینا همش تبلیغاته و واقعاً جواب نمیده.
راستش من آدمی نیستم که خیلی اهل دارو و درمانهای شیمیایی باشم. همیشه سعی میکنم تا جایی که ممکنه از روشهای طبیعی و خونگی استفاده کنم. واسه همین تصمیم گرفتم یه کم بیشتر تحقیق کنم و ببینم چه راهکارهایی وجود داره که بشه تو خونه انجام داد و نتیجه گرفت.
اولین چیزی که بهش برخوردم ماساژ بود. خیلی از مقالهها تاکید داشتن که ماساژ دادن ناحیههایی که سلولیت دارن میتونه خیلی موثر باشه. البته نه هر ماساژی! باید یه سری تکنیکهای خاص رو بلد باشی و با روغنهای مناسب انجام بدی. مثلاً روغن زیتون یا روغن نارگیل خیلی تعریف شده بودن. منم دست به کار شدم و شروع کردم به ماساژ دادن. راستش اوایل یکم سخت بود و حوصلهام سر میرفت اما کم کم عادت کردم و حتی ازش لذت هم میبردم. حس میکردم دارم به پوستم یه جور لطافت و توجه خاصی نشون میدم.
یه چیز دیگه که خیلی روش تاکید شده بود تغذیه بود. میدونستم که خوردن غذاهای سالم و مقوی چقدر میتونه روی سلامت پوست و بدنم تاثیر بذاره. واسه همین سعی کردم بیشتر میوه و سبزیجات بخورم و از غذاهای چرب و پر از شکر دوری کنم. البته این به این معنی نبود که دیگه هیچ وقت هله هوله نخورم! بالاخره آدم باید یه کم به خودش حال بده دیگه. ولی سعی میکردم تعادل رو رعایت کنم و بیشتر به چیزای سالم توجه کنم.
آب خوردن هم خیلی مهم بود. شنیده بودم که کم آبی بدن میتونه باعث بشه سلولیتها بیشتر به چشم بیان. واسه همین سعی میکردم همیشه یه بطری آب دم دستم باشه و در طول روز مرتب آب بنوشم. بعضی وقتا هم به آبم یه کم لیمو یا خیار اضافه میکردم که هم طعمش بهتر بشه و هم خاصیت بیشتری داشته باشه.
یه چیز جالب دیگه که یاد گرفتم استفاده از قهوه بود. البته نه خوردنش بلکه استفاده موضعی از اون. قهوه یه مادهای داره به اسم کافئین که میتونه به سفت شدن پوست و کاهش ظاهر سلولیت کمک کنه. منم یه کم پودر قهوه رو با روغن زیتون مخلوط میکردم و به ناحیههایی که سلولیت داشتن میمالیدم و بعد از چند دقیقه میشستم. حس میکردم پوستم بعد از این کار خیلی نرمتر و شادابتر میشه.
ورزش کردن هم یه بخش مهم از برنامه من بود. البته من هیچ وقت آدم خیلی ورزشی نبودم و از باشگاه رفتن هم زیاد خوشم نمیومد. ولی فهمیدم که لازم نیست حتماً ورزشهای خیلی سنگین انجام بدی تا نتیجه بگیری. پیادهروی یوگا یا حتی رقصیدن هم میتونن خیلی مفید باشن. من سعی میکردم هر روز یه کم فعالیت بدنی داشته باشم. بعضی وقتا با دوستام میرفتیم پیادهروی بعضی وقتا هم تو خونه یه کم ورزش میکردم. مهم این بود که بدنم فعال باشه و خون تو رگهام جریان داشته باشه.
یه چیز دیگه که خیلی بهم کمک کرد استفاده از برس خشک بود. این یه روش خیلی ساده و ارزونه که میتونی تو خونه انجام بدی. فقط کافیه یه برس خشک با موهای طبیعی داشته باشی و قبل از حمام پوستت رو به آرومی باهاش برس بکشی. این کار باعث میشه جریان خون تو پوستت بیشتر بشه و سلولیتها کمتر به چشم بیان.
البته نمیخوام اینطوری نشون بدم که همه چی خیلی آسون و بیدردسر بود. راستش اوایل خیلی ناامید میشدم. فکر میکردم هیچ کدوم از این روشها جواب نمیده و من محکومم که تا آخر عمر با این سلولیتها زندگی کنم. اما بعد یه کم بیشتر فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که نباید انقدر زود تسلیم بشم. هر تغییری نیاز به زمان داره و نباید انتظار داشته باشم که یه شبه معجزه بشه.
واسه همین تصمیم گرفتم صبور باشم و به این روشها پایبند بمونم. کم کم شروع کردم به دیدن تغییرات کوچیک. پوستم نرمتر و لطیفتر شده بود و سلولیتها هم یه کم کمرنگتر شده بودن. این تغییرات کوچیک بهم انگیزه میداد که به راهم ادامه بدم.
یه چیز دیگه که خیلی مهم بود مثبت اندیشی بود. سعی میکردم به جای اینکه فقط روی نقصهای بدنم تمرکز کنم به زیباییهای دیگه خودم هم توجه کنم. به خودم یادآوری میکردم که هیچ کس کامل نیست و همه ما یه سری ایرادها و نقصها داریم. مهم اینه که خودمون رو همونطوری که هستیم دوست داشته باشیم و سعی کنیم بهترین نسخه خودمون باشیم.
تو این مسیر خیلی چیزا یاد گرفتم. فهمیدم که مراقبت از بدن فقط به معنی استفاده از کرمهای گرون قیمت و رفتن به سالنهای زیبایی نیست. بلکه یه سبک زندگیه که شامل تغذیه سالم ورزش منظم خواب کافی و از همه مهمتر دوست داشتن خوده.
حالا که به گذشته نگاه میکنم میبینم که چقدر این تجربه برام ارزشمند بوده. نه تنها تونستم ظاهر سلولیتها رو کمتر کنم بلکه اعتماد به نفسم هم خیلی بیشتر شده. دیگه از پوشیدن لباسهای باز و رفتن به ساحل خجالت نمیکشم. احساس میکنم بدنم رو بیشتر دوست دارم و ازش مراقبت میکنم.
البته هنوز هم سلولیت دارم و بعید میدونم که هیچ وقت به طور کامل از بین برن. اما دیگه این موضوع برام یه غول بیشاخ و دم نیست. یاد گرفتم که چطوری باهاش کنار بیام و چطوری اعتماد به نفسم رو حفظ کنم.
اگه تو هم داری با این مشکل دست و پنجه نرم میکنی میخوام بهت بگم که تنها نیستی. خیلی از ماها این مشکل رو داریم و هیچ دلیلی نداره که ازش خجالت بکشیم. به جای اینکه خودت رو سرزنش کنی سعی کن یه کم به خودت عشق بورزی و از بدنت مراقبت کنی. روشهای خونگی رو امتحان کن صبور باش و به خودت زمان بده. مهمتر از همه یادت باشه که زیبایی واقعی از درون میاد و هیچ چیز با ارزشتر از این نیست که خودت رو دوست داشته باشی.
یه نکته دیگه هم هست که دلم میخواد بهت بگم. تو این دور و زمونه که همه جا پر از تبلیغات و عکسهای فتوشاپ شدهست خیلی آسونه که حس کنیم به اندازه کافی خوب نیستیم. اما باید یادمون باشه که اینا فقط یه تصویر غیرواقعی از زیبایی هستن و نباید اجازه بدیم که رومون تاثیر بذارن. زیبایی واقعی تو تفاوتها و نقصهای ماست. تو منحصر به فردی و هیچ کس دیگه مثل تو نیست. پس خودت رو همونطوری که هستی دوست داشته باش و به خودت افتخار کن.
امیدوارم این تجربهها و نکاتی که باهات به اشتراک گذاشتم بهت کمک کنه. یادت باشه که تو قوی و زیبایی و میتونی هر مشکلی رو پشت سر بذاری.
Leave a Reply