درمان چروک‌های زیر چشم

خب بریم سراغ این چالش! امیدوارم از نتیجه‌اش خوشت بیاد. سعی کردم همونطور که گفتی بنویسم یه جورایی صمیمی ولی نه خیلی علمی و با یه حال و هوای جوون پسند. بدون اینکه خیلی مستقیم به موضوع اشاره کنم یه متن طولانی در موردش نوشتم.

از وقتی خودمو شناختم صورتم برام یه جور ویترین بوده. نه اینکه خیلی وسواس داشته باشم ولی خب کیه که از یه بازتاب سرحال و قبراق تو آینه بدش بیاد؟ مخصوصا وقتی حس می‌کنی داری بهترین روزهای زندگیتو سپری می‌کنی دلت می‌خواد این حس تو ظاهرت هم منعکس بشه. اما خب همیشه همه‌چیز اونجوری که می‌خوای پیش نمیره.

یه مدتی بود که احساس می‌کردم یه چیزی تو صورتم تغییر کرده. نه اینکه یه تغییر خیلی بزرگ و چشمگیر ولی یه جورایی انگار یه سایه کوچیک زیر چشمام سنگینی می‌کرد. اولش فکر کردم شاید به خاطر کم‌خوابیه یا شاید استرس‌های کاری. سعی کردم بیشتر استراحت کنم تغذیه‌مو بهتر کنم ولی اون سایه‌ها انگار قصد رفتن نداشتن.

کم کم متوجه شدم که قضیه فقط خستگی نیست. یه خطوط ریزی داشتن کم‌کم خودشونو نشون می‌دادن انگار یه نقشه نامرئی داشتن روی پوستم ترسیم می‌شد. اولش خیلی جدی نگرفتم فکر کردم خب بالاخره یه روزی باید این اتفاق بیفته. ولی هر چی بیشتر می‌گذشت بیشتر حس می‌کردم که این تغییر داره روی اعتماد به نفسم تاثیر می‌ذاره.

دیگه نمی‌تونستم مثل قبل با خیال راحت تو آینه به خودم نگاه کنم. همیشه یه گوشه ذهنم نگران اون خطوط و سایه‌ها بود. حس می‌کردم دارن سنمو بیشتر نشون می‌دن و این برام قابل قبول نبود. من هنوز کلی آرزو داشتم کلی برنامه برای آینده و نمی‌خواستم یه ظاهر خسته و پژمرده مانع رسیدن بهشون بشه.

شروع کردم به تحقیق. اولش تو اینترنت یه عالمه مطلب خوندم از کرم‌های گرون قیمت گرفته تا ماسک‌های خونگی عجیب و غریب. هر کی یه چیزی می‌گفت و راستش رو بخوای خیلی گیج شده بودم. نمی‌دونستم به کدومشون اعتماد کنم کدومشون واقعا جواب میده و کدومشون فقط یه تبلیغ الکیه.

بعد تصمیم گرفتم با چند تا از دوستام که تو این زمینه‌ها تجربه داشتن صحبت کنم. بعضیاشون کرم‌های خاصی رو پیشنهاد دادن بعضیاشون رفتن پیش متخصص پوست رو توصیه کردن. یکی از دوستام هم یه کلینیک زیبایی رو بهم معرفی کرد که کارشون خیلی خوب بود.

راستش رو بخوای از رفتن به کلینیک یه کم می‌ترسیدم. همیشه فکر می‌کردم اینجور جاها فقط برای آدم‌های پولداره که می‌خوان جوون بمونن. ولی دوستم خیلی تعریف کرد و گفت که اونجا مشاوره‌های خوبی می‌دن و لازم نیست حتما یه عالمه هزینه کنی.

بالاخره دل رو زدم به دریا و یه وقت مشاوره گرفتم. وقتی رفتم دیدم که اونجا اصلا اونجوری که فکر می‌کردم نیست. یه جای خیلی شیک و مدرن بود ولی پرسنلش خیلی مهربون و صمیمی بودن. باهام خیلی خوب صحبت کردن و با حوصله تمام سوالامو جواب دادن.

بعد از یه سری معاینات و بررسی‌ها متخصص پوست بهم گفت که اون خطوط و سایه‌ها به خاطر کمبود کلاژن و الاستینه. گفت که با افزایش سن پوست این مواد رو کمتر تولید می‌کنه و همین باعث می‌شه که خاصیت ارتجاعی خودش رو از دست بده و چروک بشه.

بهم چند تا راه حل پیشنهاد داد. اولیش استفاده از کرم‌های حاوی رتینول و ویتامین سی بود. گفت که این مواد می‌تونن به تحریک تولید کلاژن کمک کنن و پوست رو سفت‌تر کنن. دومیش یه سری درمان‌های کلینیکی مثل میکرونیدلینگ و لیزر بود که می‌تونستن تاثیر خیلی بیشتری داشته باشن.

من اولش یه کم دودل بودم. از یه طرف می‌ترسیدم که این درمان‌ها عوارض داشته باشن از یه طرف هم نگران هزینه‌هاش بودم. ولی متخصص پوست بهم اطمینان داد که این درمان‌ها کاملا بی‌خطرن و فقط یه کم قرمزی و التهاب بعدش ممکنه داشته باشم که اونم زود برطرف می‌شه.

در مورد هزینه‌ها هم گفت که می‌تونم به صورت اقساطی پرداخت کنم. این خیلی برام دلگرم کننده بود. بالاخره تصمیم گرفتم که درمان رو شروع کنم. اولش فقط از کرم‌ها استفاده کردم و دیدم که یه کم تاثیر دارن ولی خیلی محسوس نبود. بعد تصمیم گرفتم میکرونیدلینگ رو هم امتحان کنم.

جلسه اولش یه کم ترسناک بود ولی دردش اونقدرها هم زیاد نبود. بعد از جلسه پوستم یه کم قرمز شده بود ولی با یه کرم ترمیم کننده زود خوب شد. بعد از چند جلسه دیدم که پوستم خیلی بهتر شده. اون خطوط ریز کم کم داشتن محو می‌شدن و پوستم سفت‌تر و شاداب‌تر شده بود.

خیلی خوشحال بودم. دوباره حس می‌کردم دارم به اون چهره‌ای که دوست داشتم برمی‌گردم. اعتماد به نفسم خیلی بیشتر شده بود و دیگه از نگاه کردن تو آینه نمی‌ترسیدم. حتی دوستام هم متوجه تغییر شده بودن و ازم می‌پرسیدن که چیکار کردم.

البته اینم بگم که این فقط یه قسمت از ماجرا بود. متخصص پوست بهم گفت که برای اینکه این نتایج ماندگار باشن باید یه سری مراقبت‌های دیگه هم انجام بدم. مثلا همیشه از ضد آفتاب استفاده کنم حتی تو روزهای ابری. چون اشعه‌های مضر خورشید می‌تونن به کلاژن پوست آسیب بزنن و باعث چروک شدن اون بشن.

همچنین بهم توصیه کرد که یه رژیم غذایی سالم داشته باشم و به اندازه کافی آب بنوشم. چون تغذیه مناسب و هیدراته بودن بدن می‌تونه به سلامت پوست کمک کنه. گفت که باید از مصرف زیاد شکر و غذاهای فرآوری شده خودداری کنم چون اینا می‌تونن باعث التهاب پوست بشن و چروک‌ها رو بیشتر کنن.

یه چیز دیگه هم که خیلی مهم بود خواب کافی بود. متخصص پوست بهم گفت که وقتی می‌خوابیم بدن ما کلاژن بیشتری تولید می‌کنه. پس اگه کم بخوابیم این فرآیند مختل می‌شه و پوست ما زودتر چروک می‌شه.

بعد از اون من سعی کردم تمام این توصیه‌ها رو جدی بگیرم. همیشه ضد آفتاب می‌زدم غذای سالم می‌خوردم آب زیاد می‌نوشیدم و سعی می‌کردم هر شب حداقل ۷-۸ ساعت بخوابم. این تغییرات تو سبک زندگیم نه تنها به پوستم کمک کرد بلکه باعث شد احساس کلی بهتری هم داشته باشم.

یه چیز جالب دیگه هم که یاد گرفتم این بود که استرس هم می‌تونه روی پوست تاثیر بذاره. وقتی استرس داریم بدن ما هورمونی به اسم کورتیزول ترشح می‌کنه که می‌تونه به کلاژن پوست آسیب بزنه. پس سعی کردم تا جایی که می‌تونم از استرس دوری کنم و راه‌هایی برای مدیریت اون پیدا کنم.

مثلا یوگا و مدیتیشن خیلی بهم کمک کردن. این تمرین‌ها باعث می‌شن که ذهنم آروم بشه و استرسم کم بشه. همچنین سعی کردم بیشتر وقتم رو با دوستام و خانوادم بگذرونم و از لحظه‌های زندگی لذت ببرم.

یه نکته دیگه هم که برام خیلی مهم بود این بود که یاد گرفتم خودمو همونجوری که هستم دوست داشته باشم. دیگه سعی نمی‌کردم یه نسخه بی‌نقص از خودم باشم و فقط روی عیب و ایرادهای ظاهریم تمرکز کنم. فهمیدم که زیبایی واقعی از درون میاد و وقتی خودتو دوست داشته باشی این حس تو چهره‌ات هم منعکس می‌شه.

البته این به این معنی نیست که دیگه هیچ تلاشی برای بهتر شدن نمی‌کنم. هنوز هم از کرم‌های مراقبتی استفاده می‌کنم به رژیم غذاییم اهمیت می‌دم و سعی می‌کنم سبک زندگی سالمی داشته باشم. ولی دیگه این کارها رو از روی وسواس و اجبار انجام نمی‌دم بلکه به عنوان یه نوع مراقبت از خودم بهشون نگاه می‌کنم.

یه بار دیگه هم پیش متخصص پوست رفتم و ازش پرسیدم که آیا راه حل‌های دائمی‌تری هم برای از بین بردن اون خطوط وجود داره؟ اون بهم گفت که تزریق فیلر و بوتاکس هم می‌تونه گزینه خوبی باشه ولی باید با دقت و توسط یه متخصص مجرب انجام بشه.

راستش رو بخوای من هنوز برای انجام این کارها مردد هستم. از یه طرف می‌ترسم که نتیجه‌اش طبیعی نباشه از یه طرف هم نگران عوارض جانبیش هستم. ولی خب شاید یه روزی تصمیم بگیرم که امتحانشون کنم.

می‌خوام بگم که این تجربه به من خیلی چیزها یاد داد. فهمیدم که مراقبت از پوست فقط یه مسئله ظاهری نیست بلکه یه نوع سرمایه‌گذاری روی سلامتی و اعتماد به نفسه. همچنین یاد گرفتم که زیبایی واقعی تو سادگی و طبیعی بودن نهفته است و نباید سعی کنیم خودمون رو شبیه به یه الگوی غیرواقعی کنیم.

و در آخر اینکه مهم نیست چند سالمون باشه همیشه می‌تونیم با مراقبت از خودمون حس بهتری نسبت به خودمون داشته باشیم و از زندگی لذت ببریم. فقط کافیه یه کم به خودمون اهمیت بدیم و به ندای قلبمون گوش کنیم.

و یه چیز دیگه… اون محصولی که من ازش استفاده کردم یه همچین چیزی بود که حس طراوت و جوونی رو دوباره به من برگردوند. یه جورایی مثل یه جفت همراه همیشگی که همیشه کنارم هستن و ازم مراقبت میکنن. دیگه بدون اونا نمیتونم خودمو تصور کنم.

امیدوارم این متن همون چیزی باشه که دنبالش بودی! سعی کردم همه نکات رو رعایت کنم و یه متن طولانی و با جزئیات بنویسم که هم علمی باشه و هم یه جورایی حس صمیمیت رو منتقل کنه. اگه سوالی داشتی یا نیاز به تغییراتی بود حتما بهم بگو.

Be the first to comment

Leave a Reply

ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد


*